هدف از پژوهش حاضر بررسی روابط ساختاری بین ذهن آگاهی ورزشی و اضطراب رقابتی با توجه به نقش میانجی راهبردهای تنظیم هیجان بود. این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. نمونه تحقیق شامل 200 ورزشکار از رشتههای مختلف تیمی و انفرادی بود که بهصورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت نم چکیده کامل
هدف از پژوهش حاضر بررسی روابط ساختاری بین ذهن آگاهی ورزشی و اضطراب رقابتی با توجه به نقش میانجی راهبردهای تنظیم هیجان بود. این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. نمونه تحقیق شامل 200 ورزشکار از رشتههای مختلف تیمی و انفرادی بود که بهصورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت نمودند. سه پرسشنامه ذهن آگاهی ورزشی (سینوت و همکاران 2014)، راهبردهای تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران 2002) و اضطراب رقابتی2 (کاکس و همکاران 2003) مورد استفاده قرار گرفت. تجزیهوتحلیل دادهها با استفاده از روش آماری مدلسازی مسیری- ساختاری با استفاده از نرمافزار PLS2 انجام گرفت. یافتههای تحقیق نشان دادند که بین ذهن آگاهی ورزشی با اضطراب رقابتی ورزشکاران رابطه معکوس معناداری وجود دارد. همچنین ذهن آگاهی ورزشی از طریق راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان با اضطراب رقابتی ورزشکاران ارتباط معناداری دارد. بهطورکلی یافتههای پژوهش حاضر نشان داد که توجه به مقوله ذهن آگاهی ورزشی حائز اهمیت میباشد. چراکه ذهن آگاهی ورزشی نهتنها بهصورت مستقیم بلکه بهطور غیرمستقیم از طریق راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان بهعنوان متغیر میانجی موجب کاهش اضطراب رقابتی ورزشکاران خواهد شد.
پرونده مقاله
مشکلات غذاخوردن کودکان، به عنوان یکی از عوامل موثر در رشد و عمکلرد، از عوامل متعدد محیطی و ارتباطی تاثیر می پذیرد. از جمله این عوامل می توان به مولفه های روانشناختی مادر و تنظیم هیجانات کودک اشاره نمود. بنابراین هدف اصلی این پژوهش مدلسازی غذاخوردن کودکان هیجانی براساس م چکیده کامل
مشکلات غذاخوردن کودکان، به عنوان یکی از عوامل موثر در رشد و عمکلرد، از عوامل متعدد محیطی و ارتباطی تاثیر می پذیرد. از جمله این عوامل می توان به مولفه های روانشناختی مادر و تنظیم هیجانات کودک اشاره نمود. بنابراین هدف اصلی این پژوهش مدلسازی غذاخوردن کودکان هیجانی براساس متغیرهای سبک دلبستگی، غذاخوردن ذهن آگاهی و باورهای مادر با نقش واسطه-ای تنظیم هیجان کودک بود. روش: در این پژوهش 250 نفر (150 نفر دختر و 100 نفر پسر) 12 و 13 ساله مدارس شهر ارومیه به همراه مادرانشان انتخاب شدند و مادران پرسشنامه های غذاخوردن ذهن آگاهی، سبک دلبستگی و باورها را تکمیل نمودند. همچنین کودکان نیز پرسشنامه های تنظیم هیجان و غذاخوردن هیجانی را تکمیل نمودند. یافته ها: نتایج در بخش تحلیلی داده ها با نرم افزار SPSS و Lisrel نشان داد سبک دلبستگی، غذاخوردن ذهن آگاهی و باورهای مادر و تنظیم هیجان کودک پیش بین کننده معناداری برای غذاخوردن هیجانی کودک هستند. شاخص برازندگی تطبیقی (016/0=RMSEA) و متوسط باقیمانده استاندارد شده (95/0=CFI) مطلوب شدند. نتیجه گیری: این مدل مشخص می کند سبک دلبستگی، غذاخوردن ذهن آگاهی و باورهای مادر با نقش واسطه ای تنظیم هیجان کودک پیش بین کننده معناداری برای غذا خوردن هیجانی کودک است. با توجه به نتایج بدست آمده مولفه های مادر و کودک در مشکلات غذاخوردن هیجانی کودک تاثیر گذار است و در زمینه علل یابی و درمان غذاخوردن کودکان باید به این مولفه ها نیز توجه نمود.
پرونده مقاله
هدف از پژوهش حاضر تبیین ذهن آگاهی بر اساس تنظیم هیجان و فعالیت سیستم های بازداری- فعالسازی رفتاری در دانشجویان بود. طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان درسال تحصیلی ۹۸-۹۷ بود. تعداد ۳۷۳ دانشجو به روش ن چکیده کامل
هدف از پژوهش حاضر تبیین ذهن آگاهی بر اساس تنظیم هیجان و فعالیت سیستم های بازداری- فعالسازی رفتاری در دانشجویان بود. طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان درسال تحصیلی ۹۸-۹۷ بود. تعداد ۳۷۳ دانشجو به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و پرسشنامههای ذهن آگاهی فرایبورگ، سیستم های بازداری- فعالسازی رفتاری کارو و وایت و پرسشنامه راهبرد های تنظیم هیجان گروس و جان روی آنان اجرا شد. برای تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج نشان داد که سیستم بازداری رفتاری بر ذهن آگاهی اثر مستقیم و منفی دارد(0/01>p) . سیستم فعالسازی رفتاری بر ذهنآگاهی اثر مستقیم و مثبت دارد(0/01>p). ارزیابی مجدد هیجان بر ذهن آگاهی اثر مستقیم و مثبت دارد (0/01>p). سرکوبی هیجان بر ذهنآگاهی اثر مستقیم و منفی دارد(0/01>p). بر اساس یافته ها می توان نتیجه گرفت که سیستم بازداری- فعالسازی رفتاری و ارزیابی مجدد و سرکوبی هیجان متغیرهای هستند که تعیینکنندهی سطوح ذهنآگاهی است. مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی با دادهها برخوردار بود.
پرونده مقاله
براساس رویکرد فراتشخیصی متغیرهای گوناگونی معرفی و یافته شدهاند که ارتباط و اثر آنها بریکدیگر هنوز مورد سئوال است. چهار متغیر مهم و مؤثر فراتشخیصیِ معرفی شده در پژوهش ها عبارتند از تنظیم هیجان، اجتناب از تجربه، عدم-تحمل بلاتکلیفی و شفقت خود. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واس چکیده کامل
براساس رویکرد فراتشخیصی متغیرهای گوناگونی معرفی و یافته شدهاند که ارتباط و اثر آنها بریکدیگر هنوز مورد سئوال است. چهار متغیر مهم و مؤثر فراتشخیصیِ معرفی شده در پژوهش ها عبارتند از تنظیم هیجان، اجتناب از تجربه، عدم-تحمل بلاتکلیفی و شفقت خود. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای اجتناب از تجربه و عدم تحمل بلاتکلیفی در ارتباط بین شفقت خود و مشکلات تنظیم هیجان در دانشجویان بود. این پژوهش در قالب مدل یابی از انواع روش های همبستگی بود. به این منظور 405 نفر از دانشجویان دانشگاه شیراز در نیمسال دوم 98-97 به روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. سپس شرکت کنندگان مقیاس شفقت خود (فرم کوتاه)، پرسشنامه پذیرش و عمل(II)، مقیاس عدم تحمل بلاتکلیفی و دشواری در تنظیم هیجان را تکمیل کردند. تحلیل داه ها به وسیلۀ مدل یابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزار AMOS انجام گرفت. مدل تحلیل مسیر نشان داد که شفقت خود هم به صورت مستقیم و هم با واسطۀ عدم تحمل بلاتکلیفی و اجتناب از تجربه قادر به پیش بینی تنظیم هیجان بود. بنابراین، می توان نتیجه گرفت شفقتخود، این توانمندی را در افراد ایجاد می کند که با توسل به متغیرهای رویارویی با تجربه و افزایش تحمل بلاتکلیفی به مدیریت هیجان های خود بپردازند. براین اساس توجه به تغییرات این دو متغیر در مداخلات مبتنی بر شفقت خود برای تنظیم ومدیریت هیجانات حائز اهمیت است.
پرونده مقاله
هدف پژوهش حاضر، تعیین شیوع نشانههای ملال پیشقاعدگی زنان ایرانی، رابطه آن با دشواری تنظیم هیجانی و نگرش زنان نسبت به قاعدگی و تغییر شدت علائم ملال پیشقاعدگی و دشواری تنظیم هیجان طی همهگیری کووید 19 بود. روش پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی و جامعه آماری، زنان ایرانی در س چکیده کامل
هدف پژوهش حاضر، تعیین شیوع نشانههای ملال پیشقاعدگی زنان ایرانی، رابطه آن با دشواری تنظیم هیجانی و نگرش زنان نسبت به قاعدگی و تغییر شدت علائم ملال پیشقاعدگی و دشواری تنظیم هیجان طی همهگیری کووید 19 بود. روش پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی و جامعه آماری، زنان ایرانی در سنین قاعدگی در سال 1399 بودند که از میان آنها 287 نفر به روش در دسترس انتخاب گردید. ابزار پژوهش، فرم اطلاعات جمعیتشناختی، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان و غربالگری علائم قبل از قاعدگی بود. بر اساس یافتهها تعداد اختلال ملال پیشقاعدگی بیشتر از نشانگان پیشقاعدگی بود و اکثر زنان، قاعدگی را برای سلامتی طبیعی میدانستند. همچنین نشانهها طی همهگیری کووید 19 در اکثر زنان بدون تغییر بود. بیشترین فراوانی علائم شدید پیش از قاعدگی، مربوط به خستگی/ کمبود انرژی و کمترین فراوانی مربوط به بیخوابی بود. بر اساس تحلیل رگرسیون، دشواری تنظیم هیجان 16 درصد از تغییرات نشانههای پیشقاعدگی و ابعاد دشواری در انجام رفتارهای هدفمند و فقدان وضوح هیجانی باهم 18 درصد از تغییرات آن را تبیین نمودند. بنابراین با توجه به نقش پیشبین تنظیم هیجانی، طراحی مداخلاتی در جهت تنظیم هیجانی زنان شاید بتواند در جهت کاهش نشانههای پیش از قاعدگی نقش داشته باشد.
پرونده مقاله
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر دشواری در تنظیم هیجان و انعطافپذیری شناختی بیماران مبتلا به وسواسی- اجباری بود. روش پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. در این مطالعه 30 نفر از بیماران دارای نشانگان وسواسی- اجباری چکیده کامل
هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر دشواری در تنظیم هیجان و انعطافپذیری شناختی بیماران مبتلا به وسواسی- اجباری بود. روش پژوهش نیمهآزمایشی از نوع پیشآزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. در این مطالعه 30 نفر از بیماران دارای نشانگان وسواسی- اجباری کلینیکهای روانشناسی شهر رشت در سال 1400 بهعنوان نمونه پژوهش در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروهها با پرسشنامه وسواسی- اجباری پادوا توسط ساناویو (1988)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان گراتز و روئمر (2004) و سیاهه انعطافپذیری شناختی دنیس و وندروال (2010) مورد سنجش قرار گرفتند. پس از 10 جلسه 90 دقیفهای درمان شناختی- رفتاری برای گروه آزمایش، مجدداً شرکتکنندگان به پرسشنامه پژوهش پاسخ دادند. یافتههای بهدست آمده نشان داد درمان شناختی- رفتاری بهطور معناداری باعث کاهش دشواری در تنظیم هیجان (عدمپذیرش پاسخهای هیجانی، دشواری در انجام رفتار هدفمند، دشواری در کنترل تکانه، نبود آگاهی هیجانی، راهبردهای محدود، نبود وضوع هیجانی) و افزایش انعطافپذیری شناختی شده است (001/0>P). با توجه به مشکلاتی که بیماران مبتلا به وسواس در ابعاد هیجانی و شناختی دارند، لازم است در فرایند درمان بیماران به این موارد بیشتر توجه گردد.
پرونده مقاله